سعد بن ربیع

از دانشنامه‌ی اسلامی

سعد بن ربیع الانصاری الخزرجی، یکی از اصحاب پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) است که در بیعت عقبه حضور داشت. او در زمان جاهلیت نوشتن می دانست و از باوفاترین اصحاب رسول خدا و شهید جنگ احد، و از بزرگان انصار و اهل مدینه بود.

شخصیت سعد بن ربیع

در صدر اسلام شخصیت هائی بودند که با تمام وجود خود از رسول خدا صلی الله علیه وآله و برای پیشبرد دین اسلام در برابر دشمنان ایستادند و دفاع نمودند. یکی از آن جانبازان فداکار سعد بن ربیع است که برای محافظت از دین تا آخرین نفس دفاع نمود.

نسب سعد به خاندان بنی حارث از قبیله «خزرج» می رسد. پدرش: سعد بن عمرو بن أبی زهیر بن مالک بن امرئ القیس بن مالک الأغر بن ثعلبة بن کعب بن الخزرج، و مادرش: هزیله، دختر عنبه بن... حارث بن خزرج. یکی از دخترانش، ام سعد که نام اصلیش «جمیله» می باشد، همسر «زید بن ثابت» بود و بنابراین سعد بن ربیع، پدرزن زید بن ثابت بوده است.

سعد، در زمان جاهلیت، مردی باسواد بود و با آنکه نوشتن در میان آن اعراب جاهلی اندک بود، ولی او خط می نوشت و کاتب (نویسنده) بود. به نقل همه مورخین، او در بیعت عقبه شرکت داشت و یکی از نقیبان و نمایندگان دوازده گانه انصار شد.

ایثار و فداکاری سعد

بعد از هجرت، پیامبر اکرم (ص) میان او و «عبدالرحمن بن عوف»، عقد اخوت و پیمان برادری بست، (سعد از انصار مدینه و عبدالرحمن از مهاجران مکه بود) پس از این پیمان، سعد به عبدالرحمن گفت: «تو برادر دینی من شدی. اموالم را با تو نصف می کنم و دو زن دارم که یکی آن را طلاق می دهم و تو بعد از گذشتن عده او، به همسری خود درآور.» عبدالرحمان در حق او دعا کرد و گفت: «خداوند در مال و خانواده ات برکت دهد. مرا به آنها نیازی نیست. فقط راهی برای کسب و کار به من نشان ده تا روزی خود را بتوانم به دست آرم.» لذا سعد به دنبال این تقاضا، او را همراهی و کمک کرد و بعدها، عبدالرحمن یکی از ثروتمندان مدینه شد.

وی در جنگ بدر و جنگ احد، در رکاب پیامبر گرامی اسلام (ص)، شمشیر زد و در همین جنگ (احد) بود که به شهادت رسید. در آن هنگام که دوازده زخم کاری بر بدنش وارد شده و او نیمه جان روی زمین افتاده بود، همین که آتش جنگ فرونشست، پیغمبر اکرم (ص) فرمود: «چه کسی از سعد بن ربیع خبری دارد که برایم بیاورد؟» مردی از انصار گفت «من» و میان کشته شدگان آمد و او را در حالی که رمقی در تن داشت و دقایق آخر عمرش را می گذراند، دید. به او گفت: «پیامبر مرا فرستاده تا از حالت برای او خبر ببرم.» سعد گفت: «سلام مرا به رسول خدا (ص) برسان و بگو از خدا می خواهم تا بهترین پاداشی را که خداوند از سوی امتی به پیغمبرشان می دهد، آن را به تو عنایت کند. و به مردم هم، سلام مرا برسان و بگو: که چشم بر هم زدنی از حمایت رسول خدا، دست برندارید و از دفاع او غافل نشوید. که اگر آن حضرت کشته شود و شما زنده بمانید، هیچگونه عذری در پیشگاه الله، ندارید.» این را گفت و چشم از دنیا فرو بست و رفت.

چون این ماجرا را خدمت پیغمبر گفتند، فرمود: «رحم الله سعدا، نصرنا حیا و أوصی بنامیتا». (خدا رحمت کند سعد را که تا زنده بود ما را یاری کرد و در مرگ نیز سفارش ما را نمود.) که در حیات و مرگ از خیرخواهی و حمایت خدا و رسولش، دست برنداشت.»

در نقلی از علی بن ابراهیم، اینگونه آمده که وقتی آن مرد او را در بین کشتگان دید، دو بار او را صدا زد و او پاسخ نداد و چون بار سوم به او گفت که رسول خدا مرا فرستاده تا از حال تو آن حضرت را مطلع کنم. همین که نام رسول خدا را شنید سر بلند کرد و جان تازه ای گرفت و حال پیغمبر را پرسید، و چون فهمید که زنده است گفت: «الحمدالله» و گفت «سلام مرا به آن حضرت برسان» و بقیه ماجرا طبق نقل بالا که ذکر شد.

منابع مقاله

  • محمد بن سعد، طبقات ابن سعد، جلد ۴ صفحه ۴۴۰
  • جعفر سبحانی، فروغ ابدیت
  • جعفر سبحانی تبریزی، زندگانی حضرت محمد
  • سید مصطفی حسینی دشتی، معارف و معاریف
  • دائرة المعارف اسلامی طهور
  • ویکی پدیا، دانشنامهٔ آزاد
  • کتابخانه جامع پیامبر اعظم (ص)
  • و ...

منبع

امینی گلستانی، محمد، "درجات بعضی اصحاب..."، پایگاه اندیشوران.